-
عکس یادگاری شهید خرازی و شهید رادانی
سهشنبه 30 مهر 1392 01:19
-
زندگینامه ی شهید مصطفی اردستانی
سهشنبه 30 مهر 1392 01:13
وی در سال ۱۳۲۸ در روستای قاسم آباد از توابع شهرستان پیشوا متولد گردید. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در پیشوا گذراند. پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۴۸ به خدمت سربازی اعزام شد. خدمت سربازی را به عنوان سپاه دانش در یکی از روستاهای اسفراین انجام داد. شرایط جغرافیایی منطقه در آن زمان برای کشت خشخاش مساعد بود و اهالی روستا به...
-
عکس شهید محلاتی با لباس نظامی
سهشنبه 30 مهر 1392 01:10
-
راوی میدان جهاد...
سهشنبه 30 مهر 1392 01:10
-
شهید فکوری مغز متفکر نیروی هوایی
سهشنبه 30 مهر 1392 01:09
-
شهید فکوری و امام خمینی(ره)
سهشنبه 30 مهر 1392 01:08
-
زندگینامه ی شهید فکوری
سهشنبه 30 مهر 1392 01:06
سرلشکر جواد فکوری (۱۷ دی ۱۳۱۷-۷ مهر۱۳۶۰)، فرمانده نیروی هوایی و وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران بود. وی در محله چرنداپ شهر تبریز متولد شد. خلبانی جنگنده اف-۴ را در ایران و آمریکا آموزش دید. پس از انقلاب ۱۳۵۷ به خدمت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران درآمد و با شروع جنگ ایران و عراق به عنوان یکی از طراحان عملیاتهای...
-
101 خاطره ی کوتاه ولی خواندنی از شهید خرازی
سهشنبه 30 مهر 1392 00:58
از میان چند کتاب 101 خاطره ی بسیار کوتاه جدا کرده ایم که ارزش حداقل یکبار خواندن را دارند و شما خوانندگان عزیز " یاد یاران" را بیشتر با شهید خرازی آشنا میکنند... 1- دانشگاه شیراز قبول شده بود. همان موقع دوتا پسرهایم توی اصفهان و تهران درس می خوادند. حقوقم دیگر کفاف نمی داد. گفتم « حسین ، بابا ! اون دو تا...
-
عکس شهید بابایی و امام خمینی (ره)
سهشنبه 30 مهر 1392 00:56
-
مقام معظم رهبری و شهید صیاد شیرازی
سهشنبه 30 مهر 1392 00:55
-
شهید آوینی در حال ضبط برنامه
سهشنبه 30 مهر 1392 00:54
-
عکس شهید محلاتی و محسن رضایی
سهشنبه 30 مهر 1392 00:49
-
عکس شهید بابایی و مقام معظم رهبری
سهشنبه 30 مهر 1392 00:48
-
برادر شهید حسن باقری
سهشنبه 30 مهر 1392 00:47
-
زندگینامه ی شهید محلاتی
سهشنبه 30 مهر 1392 00:46
در ۱۸ تیرماه ۱۳۰۹ در خانوادهای متدین در شهر محلات، در حالی که پنج خواهر بزرگتر از خود داشت، به دنیا آمد، پدرش حاج غلامحسین مهدی زاده و مادرش صدیقه رضایی بود. پدرش از کسبه بازار بود (تولید و فروش فرش و بزازی) که کشاورزی هم میکرد. پدر و مادر فضلالله سواد خواندن و نوشتن نداشتند. تحصیلات خود را در شش سالگی در...
-
عکس جوانی شهید کاظمی
سهشنبه 30 مهر 1392 00:42
-
عکس شهید محلاتی و مقام معظم رهبری
سهشنبه 30 مهر 1392 00:41
-
عکس سادگاری شهید صیاد و محسن رضایی
سهشنبه 30 مهر 1392 00:40
-
پیکر پاک شهید زین الدین
سهشنبه 30 مهر 1392 00:20
-
عکس یادگاری از شهید زین الدین
سهشنبه 30 مهر 1392 00:16
-
100 خاطره ی بسیار زیبا از شهید زین الدین
سهشنبه 30 مهر 1392 00:15
100 خاطره ی فوق العاده زیبا ، خواندنی و آموزنده از شهید زین الدین که از کتاب زین الدین انتشارات روایت فتح گلچین شده برای خوانندگان عزیز " یاد یاران "... 1) پسرک کیفش را انداخته روی دوشش. کفش ها را هم پایش کرده. مادر دولا می شود که بند کفش را بندد. پاهای کوچک، یک قدم عقب می روند. انگشت های کوچک گره شلی به بند...
-
شهید ردانی پور در لباس رزم
یکشنبه 28 مهر 1392 01:19
-
عکس یادگاری مقام معظم رهبری و شهید صیاد
پنجشنبه 25 مهر 1392 13:44
-
شهید باقری چگونه مدیریت میکرد؟
پنجشنبه 25 مهر 1392 13:41
چند خاطره ی کوتاه که از کتب و خاطرات مختلف دست چین شده اند: * خرمشهر داشت سقوط می کرد. جلسه ی فرمانده ها با بنی صدر بود .بچه های سپاه باید گزارش می دادند. دلم هری ریخت وقتی دیدم یک جوان کم سن و سال ، با موهای تکو توکی تو صورت و اورکت بلندی که آستین اش بلند تر از دستش بود کاغذ های لوله شده را باز کرد و شروع کرد به...
-
حکایات کوتاهی از اخلاقیات وتوانایی های شهید باقری
پنجشنبه 25 مهر 1392 13:39
* دوست های هم دانشگاهیش را برده بود باغ دماوند. تابستان گرم و جوان های شیطان. باید بودی و می دیدی چه بلایی سر خانه و زندگی آمد . آب بازی کرده بودند همه ی رخت خواب های سفید و تمیز مامان زرد شده بود . * خیلی مواظب برادر کوچکش ،احمد ،بود. نامه می نوشت، تلفن می کرد، بیش تر باهم بودند. حرف هاش را گوش می کرد. گردش می رفتند....
-
چند خاطره ی کوتاه از دوران کودکی و نوجوانی شهید باقری
پنجشنبه 25 مهر 1392 13:36
1- بچه را لا پنبه گذاشتند . آن قدر ضعیف بود که تا بیست روز صداش در نمی آمد . شیر بمکد. برای ماندنش نذر امام حسین کردند. بهش گفتند: غلامِ حسین. باید نذرشان را ادا می کردند. غلام حسین دو ساله بود که رفتند کربلا. 2- آمده بود نشسته بود وسط کوچه . نمی شد بازی کرد. هر چی چخه کردیم و با توپ پلاستیکی و سنگ زدیم ، نرفت غلام...
-
صد خاطره ی کوتاه از شهید چمران به زبان نزدیکان
چهارشنبه 24 مهر 1392 00:02
1)نشسته بود زار زار گریه می کرد. همه جمع شده بودند دورمان. چه می دانستم این جوری می کند؟ می گویم "مصطفی طوریش نیس. من ریاضی رد شدم. برای من ناراحته." کی باور می کند؟ به ادامه ی مطلب بروید... 2) ریاضیش خیلی خوب بود. شب ها بچه ها را جمع می کرد کنار میدان سرپولک ؛پشت مسجد به شان ریاضی درس می داد. زیر تیر چراغ...
-
خاطراتی از شهید باکری از همراهان
سهشنبه 23 مهر 1392 23:51
عملیات که شروع شد، تازه فهمیدیم صد کیلومتر از مرز را داده دست نیروهای اهل سنت. بیش ترشان هم محلی . توی جلسه ی توجیهی هم هیچ حرفی نزده بود. عین صد کیلومتر را حفظ کردند؛ با کمترین تلفات و خسات . اگر قبل از عملیات می گفت، خیلی ها مخالفت می کردند. به ادامه ی مطلب بروید... توی تیپ نجف جانشینم بود. یک روز محسن رضایی آمد و...
-
خاطراتی از زبان همسر شهید باکری
سهشنبه 23 مهر 1392 23:43
بعد از مدت ها آمده بود خانه ی ما. تعجب کردیم. نشسته بود جلوی ما حرف های معمولی می زد. مادرم هم بود. زن داداشم هم . همه بودند یک کمی میوه خورد و بلند شد که برود. فهمیده بودم چیزی میخواهد بگوید که نمی تواند. بلند که شد. ما هم باهاش پاشدیم تا دم در . هی اصرارکرد نیاییم . اما رفتیم؛همگی . توی راه رو به م فهماند بیرون...
-
خاطراتی از دوران مسئولیت شهید باکری
سهشنبه 23 مهر 1392 23:38
1- همان اول انقلاب دادستان ارومیه شده بود. من و حمید را فرستاد برویم یک ساواکی را بگیریم.پیرمرد عصا به دستی در را باز کرد. گفت « پسرم خونه نیست.» گزارش که می دادیم، چند بار از حال پیرمرد پرسید . می خواست مطمئن شود نترسیده. 2- دختر خانه بودم. داشتم تلویزیون تماشامی کردم . مصاحبه ای بود با شهردار شهرمان . یک خورده که...